در دفتر مشاور بر من چه گذشت؟!
داشتیم حرف میزدیم یهو گوشیش زنگ خورد
قطع کرد بازم زنگ خورد
قطع کرد بازم زنگ خورد
اینبار گفتم آقا جواب بده خب بنده خدا از دست رفت
جواب داد
یکی از اونور گفت سوال داره
صداش تقریبا به همسن های ما شبیه بود
گفت وقتی قطع میکنم یعنی کار دارم نمیفهمی؟!
هی از اون اصرار از این انکار قرار شد سوال رو بخونه از اونور این بنویسه تا ۱ ساعت بعد جوابشو بده
از این سوال های لامپ و کلید در مرحله n ام بود
سوال رو خوند این نوشت شروع کرد دوباره حرف زدن
ولی من نمیشنیدم چی میگه...
میشنیدما ولی گوش نمیدادم
سواله حل شد
یه ربع بیشتر وقت نگرفت
بهش گفتم سواله حل شد بهش بر خورد گفت من دارم برا تو روضه میخونم تو داری سوال حل میکنی؟!
بعدشم به این سرعت کشکه مگه؟!
(چند نوع استقرا داریم یکیش اینه که از جزء به کل میرسیم(ساده) یکیش اینه پایه رو از p=1 تا p=n میگیریم و p=k+1 رو ثابت میکنیم (قوی)یسری هم داره بدون پایه ثابت استقرا میزنی که خب سخت ترینشه(قهقرایی)و این سوال همینجوری حل میشه)
گفتم قشنگ کرک و پرش ریخت
گفت من نمیفهمم چرا قبول نشدی
گفتم خودمم نمیفهمم...
اومدم بیرون از اتاق ولی ...