وقتی بهم میگی خودت باش

پیش خودم میگم چقدر خفنی که فهمیدی من نه منم نه من منم

۳ حرف دوستام ۷ لایک :)

خدایا میکروفن مدرسه بغلیمون بسوزه....توروخدا

امروز بازم مثل همیشه این ۲ تا مدرسه بغلیای ما ۱ ساعت و ربع استراحت میکنن یه ربع توی کلاس استراحت میکنن

بعد توی یکی از زنگای درسیمون این ناظم احمقشون یدونه میکروفن دادن دستش ۴ تا از این بلندگو هایی که رو وانت میزارن دمپایی پاره میخرن از اونا هم وصل کردن هی داد میزد آقا در دستشویی رو نزن

پیرهن سبز در دستشویی رو نزن

آقا نزن

که در این لحظه معلم قاطی میکنه و داد میزنه

-کره خر بهت میگه نزن نزن دیگه ۱ ساعته هی زر زر زر زر، گند زدی تو کلاسمون

و اینگونه بود که پیرهن سبز دیگه در دستشویی رو نزد :)

۱۰ حرف دوستام ۹ لایک :)

دلم یجوریه :/

انگار یدونه جیپسی کینز نشسته تو دلم کلاهشو سایه چشاش کرده و داره آمور میو رو میزنه و میخونه

۵ حرف دوستام ۶ لایک :)

بازم ولنتاین

و باز هم خل و چل بازی های منو خواهرکم :)))

۳ حرف دوستام ۹ لایک :)

دفترچه ثبت‌نام کنکور ۹۸ اومد

و من هرچی گشتم نه ریاضیات و کاربرد ها پیدار کردم نه ریاضی محض :/

۴ حرف دوستام ۵ لایک :)

بغلم کن بغلم کن که شدم تنها

۸ حرف دوستام ۴ لایک :)

خنده من از گریه غم انگیز تر است...

۱۷ حرف دوستام ۵ لایک :)

ماشین

من اینقدر از چهره پرشیا خوشم میاد بگن بنز یا پرشیا میگم بنز

دیگه اینقدرم پای عشقم وای نمیستم😐

۵ حرف دوستام ۸ لایک :)

نمیدونم والا

از ۳ شنبه که دیگه بوی گل سوسن و یاسمن نمیاد این مدرسه شاهد بغلی ما چی میخوان بخونن؟!

۵ حرف دوستام ۷ لایک :)

اندر حکایات این یکی روز

طبق معمول خسته کننده ترین روز هفته...

2 زنگ فیزیک 2 زنگ حسابان...

الان تقریبا 2-3 ماهه همیشه مشق های حسابانم کامله اما نگاه نمیکنه :/

کافیه یه جلسه ننویسم نه تنها میبینه و میندازه بیرون

بلکه تمام عوامل و مسئولین مدرسه و اولیا و آموزش و پرورش کل کشور تو مدرسه حضور به هم رسانیدن -_-

-----------------------------------------------

عاقا میدونید این جریان هواپیماها که هی تو آسمونا قر میدن چیه؟

مغزمونو سرویس کردن از سر صب

-----------------------------------------------

سر زنگ فیزیک اینقدر خندیدم که داشتم زار زار گریه میکردم D:

آخر زنگ و کل زنگ تفریح فکم داشت میلرزید D:

خدانصیبتون کنه D:

-----------------------------------------------

ناظم احمق در دفتر پایین رو قفل کرده بود و گورشو کم کرده بود خونشون

اومدم بیام خونمون یهو مشاورمون گف یه دیقه بیا

رفتم فهمیدم کیف دبیر توی اتاق دبیرا مونده :/

گفت میشه بری بیاری و این حرفا گفتم باوشه :/

از پنجره رفتم غذاخوری بعد از پنجره ش رفتم آبدارخونه

از پنجره آبدار خونه پریدم تو دفتم دنبال کلید گشتم رفتم اتاق دبیرا کیف معلمو که داشتم میاوردم چشمم خورد به یه چیزی *_*

گوشی یکی از بچه ها که توقیف بود

هیچی دیگه سر راه اونم برداشتم آوردم D:

-----------------------------------------------

داشتم میومدم خونه تو ایستگاه مهدیه خواستم خط عوض کنم یه گروه سرود داشتن سرود های انقلاب رو میخوندن خیلی ناخودآگاه به یکیشون زبون درازی کردم و ادا در آوردم گروه از بین رفت :///

----------------------------------------------- 

تو ایستگاه نمیدونم چی شد به خاطر خستگی توی یه حالت برزخ خاصی رفتم

بیدار بودما ولی خوابیده بودم

یهو حس کردم یکی داره صدام میکنه

برگشتم میگم چیه؟ [من سر خواب و غذا با هیچ بنی بشری شوخی ندارم]

میگه پاشو حاجی پیره بشینه

گفتم چندماهته نمیتونی از جات بلند شی؟

[تو کل سالن چند ثانیه سکوت...بعد انفجار از خنده]

بنده خدا رفت ته ایستگاه نشست D:

۹ حرف دوستام ۷ لایک :)
کیستم؟

مثلا دانشجو!!!

ایناستاغارام:
_.dark.mh._
----------------------------------------
شاید به قول معلممون یه المپیادی بد بخت، به حقیقت یه کله خراب D:
----------------------------------------
میجنگم.
بردم، میسازم.
باختم، ساخته میشم.
----------------------------------------
به رهایی یک رویا و به ایستایی یک واقعیت
----------------------------------------
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
----------------------------------------
توی پشت صحنه دنیای ما/خوبی و بدی میمونه یادگار/زندگی برای ما یه خاطره س/از تموم آدمای روزگار
----------------------------------------
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/موجیم که آسودگی ما عدم ماست
----------------------------------------
به نام خدایی که هست من است/گچ اکنون دوباره به دست من است
----------------------------------------
یه احمق به تمام معنا 😎
رفیقام :)
:)طراح قالب : داداش عرفان قدرت گرفته از بلاگ بیان