سری پست های دوست دارم جای ... باشم ۲

اینسری دلم میخواد جای خودم باشم :)

امروز داشتیم با دو تا از بچه هامون میومدیم و خب طبق معمول

راه میرفتیم قهقهه میزدیم راه میرفتیم :)

همینجوری یه سر رفتیم بین راه ساندویچ گرفتیم با نوشابه (این نوشابه مهمه)

دلتون نخواد هی میخوردیم هی میخندیدیم انگار نه انگار یه محل عمومیه (همینقدر بیشعور)

دیگه کم کم به جایی رسیده بودیم بقیه هم با خنده های ما خنده شون میگرفت

طبق عادت ته نوشابه م رو با خودم آوردم بیرون یه ذره بعد تر خوردم (اون حس بعد از خوردن نوشابه رو دوست دارم بمونه یه مدت و فقط هم اون مزه تو دهنم باشه)

خوردم و تموم شد همینجوری که داشتم حرف میزدم اومدم بطری رو بندازم سطل آشغال خورد لبه اونوری سطل بلند شدن اون همانا یهو یه ماشین رد شدن همانا

افتاد تو ماشین :/

حالا مارو میگی؟!

هی قهقهه هی من بدو اون دو تا بدو اصلا یه وضعی

تا اینجایی که خیسی اشک رو روی صورتم حس میکردم :)))

اصلا خیلی چسبید لامصب

سعی کنید یه بار امتحان کنید :)))

۲ حرف دوستام ۶ لایک :)

سری پست های دوست دارم جای ... باشم۱

همسایه پایینیمون رفته الان داداشم خوشحال ترین آدم روی زمینه هی میدوعه اینور میدوعه اونور

میره روی مبل میپره پایین

میگم نپر داداش من

میگه دیگه همسایه نداریم که صداش اذیتشون کنه

میگم اولا این صدای پای تو کل ۴ طبقه رو میلرزونه

دوما پا که برا خودته حالا یه هفته این پایین خالیه آروم برخورد کن بتونی یه هفته بپری

برگشته میگه الان ینی اینجوری میپرم پام درد میگیره؟!

میگم ممکنه

میگه پای خودمه دوست دارم :/

شروع میکنه به پریدن ●_●

+

دیروز مشاورمون میگه تو یکم جم کنی خودتو میتونی توی گزینه دو بیای قاطی رتبه های زیر ۱۵۰

میگم خب میدونم

میگه چرا پس درس نمیخونی؟!

میگم حال ندارم ^_^

میگه ریاضی تو بهتره یا Z

میگم صد در صد من

میگه چرا؟!

میگم سوالی که اون داره از گسسته خوشخوان سرش میزاد من دو سال پیش ۱۰۰ برابر سخت ترشو حل میکردم

میگه پس جان من بیا یکم آدم شو

گفتم سعی خودمو میکنم

داشتم میومدم بیرون گفت یه لحظه وایسا

گفتم بله؟!

گفت اولین کسی هستی که دارم این حرفو بهش میزنم تو این مدت مشاور کنکور بودنم ولی اینو بدون الان برای شروع کردن عالم و آدم دیره اما برا تو نه...

تو از الانم شروع کنی میشه بهت امید زیر ۱۰۰ داشت نه زیر ۱۰۰۰

++

چقد خوبن اینا :)))

یه کارخونه بزنن از اینا تولید کنن فقط

+++

شروع کردم شیمی خوندن و خلاصه کردن الان فصل ۲ یازدهمم :)

۹ حرف دوستام ۷ لایک :)

دیالوگ رویایی

تو هنوز تو خونه خودمونی هفته ای ۳ بار میام مدرسه ت

خونه تو جدا کنی چند روز یبار باید بیام گشت؟! :/

۵ حرف دوستام ۷ لایک :)

به رهایی یک رویا به ایستایی واقعیت

قشنگ توی موقعیتیم که میگن زمین ۱ ساعت دیگه نابود میشه

میگم خب که چی؟!

میگن دنیا کن فیکون میشه

میگم خب که چی؟! :/

همینقدر بی حس و بی حال

پ.ن:

پسفردا جلسه اولیا س بابام اداره س نمیتونه بیاد قراره فردا بیاد

بازم جنگ داریم تو مدرسه

پ.ن تر: قدح گفت عید یاد یچیزی افتادم

امروز مدرسه داشتن شیرینی میدادن بعد اولین نفر رسیدم دم در

یه شیرینی برداشتم رو به اون ناظم احمق گفتم روزت مبارک اومدم بیرون :)

بعدا از بچه ها شنیدم هرکی شیرینی برمیداشته بهش میگفت روزت مبارک

منم بالا رفتنی یجوری گفتم که بشنوه (نمیدونم یه سریا این همه اسکی میرن چرا هنوز تجریش ولشون کنی تا بهشت زهرا قل میخورن)

پ.ن ترین: امروز بابام برگشته میگه من موندم چجوری انضباط ۱۰ شدی

میگه من زیر گوش معلم زدم انضباطم شد ۱۷ تو چجوری ۱۰ شدی؟!

۳ حرف دوستام ۵ لایک :)

جر دادیم تونل زدیم

تقریبا ساعت ۱۲ مدیر اومده میگه چه وضعیتیه و این حرفا و دیگ تکرار نشه و ال و بل و ...

الان به بابام گفتم گفت میگفتی زنگ بزنی به من بکوبمش از نو بسازم...

شنبه بازم میاد مدیر رو بکوبه بسازه

۶ حرف دوستام ۷ لایک :)

چرا آخه؟!

-الو، چطوری تو؟!

+بله؟!

-ای وای، ببخشید، سلام علیکم خوب هستید؟! م هستش؟!

+سلام، مرسی ممنون شما خوبی؟!

م دستش بنده، اگه عجله نداری میتونی بعدا زنگ بزن؟!

-چشم :)

[چند بعدا بعد]

-الو؟!

+سلام جانم؟

-عه :/

هنوز دستش بنده؟!

[صدای پیج بیمارستان]

-ببخشید اتفاقی افتاده؟!

م طوریش شده؟!

+نه اتفاقی نیافتاده [قشنگ معلومه اتفاقی افتاده]

- الان م کجاست؟!

+بستریه

- شما کجایید من بیام؟!

+نمیخواد حالش خوبه

- میخواد، کدوم بیمارستان؟!

+بیمارستان....

- سریع میام

[یک سریع میام بعد]

رفتم دیدم بعله

طرف اتاق عمله

۳ تا توده دارن در میارن ازش

و من الان فهمیدم

بعد از اینکه آوردنش بیرون و گفتن خوبه و این حرفا

به مادرش گفتم اگه اشکال نداره من برم منو نبینه شاید خجالت بکشه یا ناراحت بشه، به هر حال اگر میخواست خودش میگفت :)

#رفیق_همیشه_حاضر

فقط اینکه هنوز درد داره یکم اذیتم میکنه...

همین :):

۳ حرف دوستام ۶ لایک :)

گه بگیرن در اون طویله ای رو که مدیرش عین سگ از ناظمش میترسه

فردا با بابام میرم یا جرشون میدم یا جر میخورم...

۳ حرف دوستام ۴ لایک :)
کیستم؟

مثلا دانشجو!!!

ایناستاغارام:
_.dark.mh._
----------------------------------------
شاید به قول معلممون یه المپیادی بد بخت، به حقیقت یه کله خراب D:
----------------------------------------
میجنگم.
بردم، میسازم.
باختم، ساخته میشم.
----------------------------------------
به رهایی یک رویا و به ایستایی یک واقعیت
----------------------------------------
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
----------------------------------------
توی پشت صحنه دنیای ما/خوبی و بدی میمونه یادگار/زندگی برای ما یه خاطره س/از تموم آدمای روزگار
----------------------------------------
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/موجیم که آسودگی ما عدم ماست
----------------------------------------
به نام خدایی که هست من است/گچ اکنون دوباره به دست من است
----------------------------------------
یه احمق به تمام معنا 😎
رفیقام :)
:)طراح قالب : داداش عرفان قدرت گرفته از بلاگ بیان