نوشته های یه ذهن خط خطی

اصلا 150 تا رشته داریم?!

آخرین تلاش نزدیکان برای جدا کردن من از گسسته و هندسه :///

حدود ۱ روز جلو بودم از برنامه هام گفتم بشینم تست بزنم

اول اولش ۱۰-۲۰ تا شیمی و عربی و ادبیات و فیزیک زدم

بعد افتادم روی کتاب گسسته میکرو گاج و هندسه دهم الگو تا الان تقریبا نصف کتابا تموم شدن

۲ حالت داره

اگه مرد باشه و پای حرفاش باشه

پس میمونه با یارو و شما له میشین

اما

اگر از اون جدا شد اومد باهاتون

یحتمل بالای ۹۹.۹۹۹۹۹۹۹۹ بعد از یه مدت میره سراغ نفر دوم رابطه شما دوتا :)

کودک درونم و ندای درونم عاشق هم بودن

تازه نامزد کرده بودن که بعد از یه مدت اتفاقات عجیبی رخ میداد

لاله گوشم با حجاب و ظاهری نپوشیده جلوی بقیه خود نمایی میکرد

اینقدر این کار رو کرد که دل کودک درونم ویران شد

از ندای درونم جدا شد تا با لاله گوشم ازدواج کنه

لاله قبول کرد

اما کودک درونم نمی‌تونست اخلاق لاله رو تحمل کنه

بعد از مدت کوتاهی از لاله به خاطر یه دعوای فجیح طلاق گرفت

علتش همون ظاهر لاله و عقاید کودک بود

کودک برگشت تا دوباره با ندا باشه

اما ندای درون من خیلی وقت پیش مرده بود...

#داستان_راستان

#محمد_نوشت

#مغز_ردی_بعد_از_۴۰۰_تا_تست_هندسه_و_گسسته

پ.ن:

یه حرکت داغونی زدم اونم اینه که تیک ناشناس رو گذاشتم بمونه...

اگر ناشناس چرت و پرت گفتید توقع نداشته باشید چرت و پرت تحویلتون ندم :)

یه روزی وقتی دارم کتابهای عربی و مشتقاتش رو از وسط جر میدم برای ریاضی (به جز جبر) اینو میخونم :/

چقدر امروز مناسب حال فیلمش بود :)

صبح باره دیر راه افتادم بعد توی آسانسور بودم یهو برقص قطع شد :/

زنگ هم نمی‌زد :/

گوشی هم آنتن نمی‌داد :/

همه هم خواب :/

خلاصه تا ساعت ۸ و ۴۰ موندیم تو آسانسور و تا برسم مدرسه دیر شد

جفت دفترچه های عمومی و اختصاصی رو گرفتم نشستم سر امتحان

اینم درصداش

ادبیات ۲۰

عربی ۰

دینی ۵۰

زبان ۳۰

حسابان ۲۰

هندسه ۱۰۰

گسسته ۱۰۰

فیزیک ۹۳

شیمی ۵۰ 

://///

یه بارم خونده بودیم بترکونیم ترکیدیم

دنیای ما، دنیای مادی، دنیاییه که تا نمیری؟!

آفرین زنده نمیشی :)

دنیای ماده دنیای مرگ و تولده

تازه این بازه یه بازه گسسته نیست...

پیوسته تر از پیوسته اس

یه مثال ساده بزنم

تا ساعت ۰۰:۰۰:۰۰ نمیره، ساعت ۰۰:۰۰:۰۱ زنده میشه؟!

ناچ نمیشه

حالا این جزء رو یه استقرا می‌زنیم به کل میرسیم و حکم ثابت میشه...

یه نتیجه فرعی میفهمیم

میشه گفت تاوان ۰۰:۰۰:۰۱ همون ۰۰:۰۰:۰۰ بوده

پس هر چیزی تاوان داره...

یا قبلش میدی یا بعدش

حوصلشو ندارم بعداً تاوان بدم

از امروز شروع میکنم تاوان دادن تا ۱ سال بعد

بعد تاوانِ تاوان هامو میگیرم :)

دیروز سر کلاس فیزیک بودم معلم داشت مشقارو چک میکرد رسید به من نگاه نکرد تیک رو زد گفتم آقا ندیدیا گفت اعتماد دارم بهت :/

بعد زنگ خورد معلم سر کلاس داشت با یکی حرف میزد یهو یکی از بچه ها رفت بیرون

دیدم معلمه قاطی کرد

من رفتم جلوش فکر کردم پارسال کم جنگ نداشتم با معلما حداقل از الان شروع نکنم

گفتم آقا میشه بریم؟!

گفت بفرمایید یهو یکی از بچه ها گفت آخه پرسیدن داره؟!

این باز قاطی کرد

[کل جملات پایین جملات معلمه خطاب به من در حالت عربده]

توعقل نداریا

اصلا یه دست نیستی

نمی‌فهمی زنگ خورد باید مثل بز سرتون بندازی پایین بری بیرون

اصلا شعورت نمی‌رسه

باید اخراجت کنن دیگه

یدست نیستی :/

[تموم شد]

بعد دم در من و با جلالی مسئولمون دیده میگه آقای جلالی این اصلا نمیفهمه ها باید اخراج شه

جلالی گفت چرا؟!

همون حرف های بالا رو زد

بعد یهو اروم شد برگشت گفت جلالی جان یادته میگفتم یجوری اینو رد کن بره سر کلاسای من نیاد؟!

گفت خب؟!

گفتش خزعبل بافتم :/

برگشت رو به ما گفت من پارسال اینو می‌دیدم میگفتم این میاد سر کلاس من کلاسمو به آتیش می‌کشه از بس ازش شرارت می‌ریخت اما الان میگم "آقا" ترین دانش آموز کلاسمه...

حال کنید.

+یهو زدم زیر خنده :///

+آقا پسر؟!

-بعله؟!

+این سوالو چجوری حل کردی؟!

- به سختی

+نه جدی

-خب ببین سلسله مراتب داره

+میشه بگی؟!

- اول وضو بعد نیت بعد میای می‌شینی روی میزت یه آیت الکرسی می‌خونی فوت می‌کنی به خودکارت بعد که آرامش کامل رو بدست آوردی از ورقه بغل دستیت میبینی می‌نویسی

+مرسی

- فی امان الله