چرا زمان نمیگذره؟!
الان اگه المپیاد داشتم ۲۰ دی بود -_-
امروز اینترنتمون سرعتش از ۱ مگ شد ۸ مگ :/
و همچنان بابام جوری میره اینترنت من عین قاشق تو عسل میمونم
یعنی بابام اینجوریه وصل شه به وایفای ناسا باعث میشه چنتا از ایستگاه های فضایی گم و گور بشن چنتا فضاپیما از بین بره و ...
^_^
+
چقد بارون صبح چسبید
کم بود ولی به موقع و اندازه بود
از سر کوچمون تا حیاط مدرسه داشت میبارید :)
از اینجا که شما میری فارسی بلاگ و میبینی شت
چقدر باحاله این لامصب
میگه غریب تر از بچه های تهران که توی تهران زندگی میکنن نیست...
راست میگه...
مثلا با بابام میریم میگه اینجا خونه فلانی بود میگم چی شد؟!
میگه شهرداری خراب کرد...
هیچ جایی برای خودمون نیست...
پ.ن:
یه نفر هست خاموش دنبال میکنه بعد فرداش آنفالو میکنه
به قول محمد علیزاده
هی رفتی و برگشتی یا نرو یا نیا :/
یه سریا هستن به خاطر شغل آینده و این حرفا میخوان کنکور خوب بدن
یه سریا با خونوادشون مشکل دارن میگن تهران قبول میشیم میریم دیگه
یه سریا هستن فقط چون تهران تهرانه دوست دارن تهران باشن
یه سریا هستن به خاطر عشق و حالی که از تهران شنیدن(که اونجوری که فکر میکنن نیست) میان تهران
خب اونوقت من به جز بحث اول هیچ کدوم از انگیزه هارو ندارم
یعنی مثلاً با خونواده هم بحثم میشه میخوام بگم تهران قبول میشم راحت میشم ازشون ها :/
ولی متاسفانه نهایت فاصله دانشگاه امیر کبیر تا خونمون ۱ ساعت پیاده رویه تهران یه بیست دقیقه شریف هم رو به روی اداره بابامه :/
بعد علاقه مند میشم به رشته های بقیه شهر ها
مثلا اصفهان یا شیراز :/
دیروز بالا پشت بوم خونمون بودم دم غروب دیدم ابر ها دارن به تغییر شکل محسوسی میدن
به هر حال غروب شد و اومدم پایین
بعد از چند ساعت اخبار از کاهش نرخ دلار داشت میگفت
صبح که از خواب پاشدم دیدم همه ابر ها به شکل انگشت شصت شده ان بالا سر اونایی که دلار خریده تا گرون شده بفروشن دارن میبارن😂😂😂
داشتیم حرف میزدیم یهو گوشیش زنگ خورد
قطع کرد بازم زنگ خورد
قطع کرد بازم زنگ خورد
اینبار گفتم آقا جواب بده خب بنده خدا از دست رفت
جواب داد
یکی از اونور گفت سوال داره
صداش تقریبا به همسن های ما شبیه بود
گفت وقتی قطع میکنم یعنی کار دارم نمیفهمی؟!
هی از اون اصرار از این انکار قرار شد سوال رو بخونه از اونور این بنویسه تا ۱ ساعت بعد جوابشو بده
از این سوال های لامپ و کلید در مرحله n ام بود
سوال رو خوند این نوشت شروع کرد دوباره حرف زدن
ولی من نمیشنیدم چی میگه...
میشنیدما ولی گوش نمیدادم
سواله حل شد
یه ربع بیشتر وقت نگرفت
بهش گفتم سواله حل شد بهش بر خورد گفت من دارم برا تو روضه میخونم تو داری سوال حل میکنی؟!
بعدشم به این سرعت کشکه مگه؟!
(چند نوع استقرا داریم یکیش اینه که از جزء به کل میرسیم(ساده) یکیش اینه پایه رو از p=1 تا p=n میگیریم و p=k+1 رو ثابت میکنیم (قوی)یسری هم داره بدون پایه ثابت استقرا میزنی که خب سخت ترینشه(قهقرایی)و این سوال همینجوری حل میشه)
گفتم قشنگ کرک و پرش ریخت
گفت من نمیفهمم چرا قبول نشدی
گفتم خودمم نمیفهمم...
اومدم بیرون از اتاق ولی ...
مثلا دانشجو!!!