سلام سلام =))))
وبلاگم شده مثل اون خونههای قدیمی منم شدم مثل اون پیرزنی که دم در میشینه هرکی رد میشه یه سلام علیکی باهاش میکنه و حالشو میپرسه =)
حالا بگید ببینم خوبید آیا؟! =)
خوشید آیا؟! =)
سلامتم که الحمدالله هستید دیگه؟!
چه میکنید با قرنطینه؟
چیکارا میکنید با زندگی؟!
میگذره؟!
گذشتن که مهم نیست اول و آخر میگذره =)
مهم چجوری گذشتن خالی هم نیست
مهم اینه که بدونید اونجوری که دوست دارید میگذره =)
آقا حقیقتشو بخواید دلم براتون تنگ شده =(
خیلی تنگ
بیشتر از اونچیزی که فکرشو بکنید =)
اما خب...
نمیدونم چرا ولی فاجعه ای برام اتفاق افتاده...
کمحرف شدم (لبخند برعکس)
اصلا حرف نمیزنم
خیلی کم
خیلی خیلی کم (همون ایموجیه)
چه تو عادی چه تو مجازی
یه سریاتون پیگیر حالم بودید که تک تکتون عشقید =)))))
خیلی دوستون دارم =))))
و خب اومدم بگم...
میخوام برگردم خونهم =)))))))