کودک درونم و ندای درونم عاشق هم بودن
تازه نامزد کرده بودن که بعد از یه مدت اتفاقات عجیبی رخ میداد
لاله گوشم با حجاب و ظاهری نپوشیده جلوی بقیه خود نمایی میکرد
اینقدر این کار رو کرد که دل کودک درونم ویران شد
از ندای درونم جدا شد تا با لاله گوشم ازدواج کنه
لاله قبول کرد
اما کودک درونم نمیتونست اخلاق لاله رو تحمل کنه
بعد از مدت کوتاهی از لاله به خاطر یه دعوای فجیح طلاق گرفت
علتش همون ظاهر لاله و عقاید کودک بود
کودک برگشت تا دوباره با ندا باشه
اما ندای درون من خیلی وقت پیش مرده بود...
#داستان_راستان
#محمد_نوشت
#مغز_ردی_بعد_از_۴۰۰_تا_تست_هندسه_و_گسسته
پ.ن:
یه حرکت داغونی زدم اونم اینه که تیک ناشناس رو گذاشتم بمونه...
اگر ناشناس چرت و پرت گفتید توقع نداشته باشید چرت و پرت تحویلتون ندم :)