فکر نکنم خیلی مونده باشه تا اون زمان

امیدوارم رتبه کنکورتون رو به دست راستتون بدن :)

۲۵ حرف دوستام ۱۲ لایک :)

اولین حقیقتِ، جرعت حقیقت

این پست رو خوندم یاد اولین جرعت حقیقت بازی کردنم افتادم

-محمد؟

+هوم؟

-جرعت یا حقیقت؟

+قطعا حقیقت

-عاشق شدی؟

+خیلی

برگ های حضار ریخت D:

۳ حرف دوستام ۹ لایک :)

از دیشب تا حالا

چشامو میبینم قیافه ممدرضا شایع رو میبینم :|

آخه چرا اینقد بچه و عموییه؟ :|

این بود کسی که میگف بدهکارتم دنیا اگه مردی بیا بگیر؟

چی باعث شده بود با این سن این کارا رو اجرا کنه؟ :|

ولی واقعا توقع داشتم یه چهره پخته ای باشه

حداقل صورتش یه زخم پشت ریش میشاش داشته باشه نه اینکه اصلا ریش نداشته باشه :|

۹ حرف دوستام ۷ لایک :)

داشتنت نداشته هامو یادم میبره..!

داشتم به این فکر میکردم که
اگر سالها بعد برم به خواستگاری بپرسن
داماد چیزی مصرف میکنه
خودم رک و راست بهشون بگم ک
نیازی نیست تحقیق کنید
من اعتیاد دارم، ۱۸ سالم بود معتاد شدم
به دو قرنیه‌ی چشم یک دختر، که دختر شما نبود...
اگر اینجام بخاطر دل مادرمه، من خوب میدونم ک آدم معتاد نباید بره خواستگاری

۱۱ حرف دوستام ۱۹ لایک :)

خسته شدم...

دوس دارم رتبه م یجوری باشه تهران قبول نشم ولی مشهد یا اصفهان یا شیراز یه رشته خوب قبول شم

هر جا باشم ولی تهران نباشم

تهران

ن

با

شم

+نظرات بدون تایید بازه

اعصابم ندارم

چیزی نگید که شر بشه

۱۵ حرف دوستام ۷ لایک :)

یه کلاس دیگه

امروز با معلم پژوهشمون قرار داشتم ر اینکه بخوام مکاسیستم درس بدم و این حرفا

کلی کار کردیم و صحبت و اینجور چیزا گفت خیلی دوس دارم معلم وایسی و میدونم که میتونی

ولی میدونی مشکل چیه؟

گفتم چی؟

گفت چهرت :|

خیلی بچه میزنی D:

اولشم رفتم تو فکر کردن یه بچه 14-15 ساله م D:

خلاصه که یه فرصت یه هفته ای خواستم فکر کنم ببینم چه میشه کرد

۱۰ حرف دوستام ۷ لایک :)

دهن سرویسی

امروز رفتم دندون پزشکی😂😂😂

نیم متر سیم افتاده این تو سرویسم کرده :\

اه

اصلا هم درد نداشت راستی ولی نرید هیچ وقت

۱۷ حرف دوستام ۱۰ لایک :)

خسته نامه D:

صب قرار گذاشته بودیم ساعت 12 پارک لاله

شدیم 4نفر(2 تا پسر 2 تا دختر)

رفتیم تو پارک جرعت حقیقت بازی کردیم

از بالا رفتم از درخت و جیغ زدن وسط اون میدون اصلی پارک تاااا بوس کردن رهگذر ها و این حرکتا

خعلی هم چسبید

بعدش رفتیم ناهار کجا؟

بعله درست حدس زدید پیروزی :|

ناهار رو خوردیم چون بخاطر تولد من جمع شدیم خواستم برم حساب کنم که دیدم بعله ناهار رو مهمون یکی از بچه هاییم که مرحله دو قبول شده و پسره هزینه رو تقبل کرد D:

همونجا دو تا دیگه از دخترا هم اومدنو بعععععععله اکیپ کامل شد D:

جر دادیما D:

جرررررررررررر

شانسی که آوردیم گشت مشت نبرد

+همیشه بیشتر از 20 تومن نقد داشته باشید و به پول تو کارتتون اعتماد نکنید چون یهو اسنپ میگیرید و پولش میشه 24 تومن :|

++اصلا با پول رابطه خوبی ندارم خب :|

+++فردا صبح اولین کلاسمو بهم تحویل میدن D:

دست و جیغ و هورا D:

۷ حرف دوستام ۸ لایک :)

الکامپ؟ ب ر ب ب

آقا امروز تصمیم گرفتیم پاشیم بریم الکامپ و این حرفا

صبحش پاشدم داداشمو بردم کلاس فوتبال و قرار شد ورش دارم بیارمش خونه بعد برم (چون کسی خونمون نبود این وظیفه خطیر افتاد گردن من :| )

ساعت یازده بود که دیننننننگ گوشیم زنگ خورد :|

کیه؟ بعله پدر هستن

جواب دادم و فهمیدم این بچه با نیم متر قد پریده هد بزن کله ش خورده تو تیرک شیکسته :|

هیچی دیگه رفتم آوردمشو این حرفا حول و حوش ساعت 2 بود زدم بیرون که برسم ببینم بالاخره چی داره

چشتون روز بد نبینه

اینقد ذهنم درگیر داداشم بود اصلا حواسم نشد که مرکز نمایشگاه بین المللیه رفتم مصلا :|:|:|:|:|:|

همینجوری هندزفری تو گوشم بود داشتم راه میرفتم حس کردم یکی داره صدام میکنه اولش فکر کردم توهمه ولی برگشتم دیدم نگهبانشه :| (کلا همه جا کلمو میندازم پایین مثل یه موجود زیبا وارد میشم)

میگه کجا میری؟

+نمایشگاه :|

-چه نمایشگاهی؟

+الکامپ دیگه

-چمران سئول

+ها؟

-چمران سئول

+با منی دیگه؟

-آره :/

+خب چی میگی؟ :|

-میگم نمایشگاه اینجا نیست باید بری چمران بعد سئول

و اونجا بود که تازه دوزاریم افتاد بعلههههههههه بوش بلند شد :|

هیچی دیگه زنگ زدم بچه ها میگن کجایی

منم میگم مصلی بعد قهقهه

عنر عنر راه افتادم رفتم بعد 2 ساعت رسیدم اونجا D:

هی خنده هی خنده

یکی از بچه هامون میگه سالها بعد برا بچه ت تعریف میکنم یه بابای اسکل داری که حرف نداره D:

+همونجا داشتم میگشتم بچه هارو پیدا کنم

یجایی بود یارو از الین لباسای کال آف دیوتی و کانتر و اینجور چیزا تنش بود

یه بنده خدایی داشت رد میشد یهو این یارو تفنگ رو برد سمتش اون بنده خدا هم خوابوند زیر گوش این بد بخت D:

اینقد خندیدم :)))

۱۴ حرف دوستام ۶ لایک :)

امشب

همینجوری دور هم نشسته بودیم یهو گوشیش زنگ خورد

میگم واس چی این وقت شب ساعت کوک کردی؟

میگه نگران بودم

میگم نگران چی آخه نصف شبی سکته مون دادی؟

میگه میترسیدم دیر تبریک بگم :)

+نباید فداش شد؟

۱۹ حرف دوستام ۱۴ لایک :)
کیستم؟

مثلا دانشجو!!!

ایناستاغارام:
_.dark.mh._
----------------------------------------
شاید به قول معلممون یه المپیادی بد بخت، به حقیقت یه کله خراب D:
----------------------------------------
میجنگم.
بردم، میسازم.
باختم، ساخته میشم.
----------------------------------------
به رهایی یک رویا و به ایستایی یک واقعیت
----------------------------------------
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
----------------------------------------
توی پشت صحنه دنیای ما/خوبی و بدی میمونه یادگار/زندگی برای ما یه خاطره س/از تموم آدمای روزگار
----------------------------------------
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/موجیم که آسودگی ما عدم ماست
----------------------------------------
به نام خدایی که هست من است/گچ اکنون دوباره به دست من است
----------------------------------------
یه احمق به تمام معنا 😎
رفیقام :)
:)طراح قالب : داداش عرفان قدرت گرفته از بلاگ بیان