دوستی های آدامسی
به لطف مترو امروز یه دوست خوشگل پیدا کردم :)))
یه ایستگاه بعد از اینکه سوار شدم یه دختره هم سوار شد
-خانوم ها و آقایون آدامس های smile دارم با طعم های ...
+ یه دقیقه میای؟!
پول رو دادم بهش
منتظر شد من بردارم
مزه خاصی مد نظرم نبود اصلا آدمی نیستم که آدامس بجوم، زیاد خوشم نمیاد
پرسیدم کدومش خوشمزه تره؟!
گفت بستگی داره چی دوست داشته باشی
گفتم یدونه خوشمزه شو میدی خودت؟!
یه بسته توت فرنگی داد :)
داشت میرفت گفتم یه دقیقه وایسا
زود وا کردم گرفتم سمتش گفتم یدونه بردار :)
اول بر نمیداشت مقاومت میکرد، اما خب بالاخره موفق شدم :)
دیگه نرفت اونور قطار
نشست پیشم
حرف میزد
میشنیدم و تایید میکردم اما نمیفهمیدم چی میگه
یه بغض خاصی تو گلوم بود
رسیدم مهدیه
دلم نمیخواست پیاده شم
ولی خب...
قرار شد از این به بعد اگه تونست همدیگرو ببینیم...
--------------------------------------------------------------------------
بگذریم از همه این حرفا
یه دختر ۱۰ ساله نباید ساعت ۹ و نیم شب توی مترو آدامس بفروشه...
نمیدونم از کی بنالم
از مسئولای مفت خور و تن پرور
نظام برده داری و بنده پرور
انسان های بیشعور و لب و دهن
انسان های با شعور و ترسو
نمیدونم...
واقعا نمیدونم...
ولی میدونم اگه کاری نکنیم حق هممون پست ترین نقطه عالم بالاست
--------------------------------------------------------------------------
یه انگیزه پیداکردم برای درس خوندن
اینقدری زندگیمو جلو ببرم بتونم یه ثروتی بدست بیارم و حتی شده یدونه
دست یدونه از این بچه های عزیز رو بگیرم
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-
اگر زیر این پست
کامنت هایی مثل
تف تو ریا و این خزعبلات ببینم
بهتون پیشنهاد میکنم هیچوقت جواب کامنتتونو نبینید و حتی شده برای حفظ آبرو در وبلاگتونو چند ساعت ببندید...
#جدی