تصور من از آینده

در باز میشه

-خانوم پرستار حال دخترم چطوره؟!

+هم خودش خوبه هم دختر کوچولو قشنگش :)))

جفتشون هم سالمن خدارو شکر

-الحمدالله

[آهی از ته ته ته دلم میکشم]

بعد از چند لحظه روشو میچرخونه طرف من

-دیدی پسرم، دیدی بالاخره خدا یه فرشته کوچولو بهت داد :)

امروز روزیه که یه نفر به خونواده دو نفرمون اضافه میشه :)))

آخ خدا که چقدر منتظر این روز و لحظه بودم

[چند ساعت بعد]

+محمدددد (با ذوق)

-جانم؟!

+ببین دخترمون چقدر نازه :)

-خیلییییی :)

این خونواده سه نفره رو خیلی بیشتر از قبل دوسش دارم و بهش وابسته شدم :)

بعد از اونروزی که من و اون ما شدیم امروز شاد ترین روز زندگیمه

همونروزی که دیگه بعدش تو زندگیم حتی سختی هامم باهاش شیرین بود، چه بسا احلی من العسل بود :)

میرسیم خونه

داره بچه رو میخوابونه و من خیره شدم به تمام حس مادری یه کسی که تا دیروز شیطون ترین آدم روی زمین بود.

خسته بغل بچه خوابش میبره و من پرت میشم به آینده این کوچولو نیم وجبی که سرجمع توی یه مشمبا جا میشه :)

اونروزی که قراره رو پاهای خودش وایسه

اونروزی که راه رفتن یاد میگیره و ما باید بدوییم دنبالش که نخور اَخه، بخور خوبه :)))

اونروزی که زبون باز میکنه و شروع میکنه به «بابا» و «مامان» گفتن

اونجایی که دیگه قراره از بغل پایین نیاد

به اونجایی که این خوشگل قراره برای اولین روز بره مدرسه

یه کوله پشتی صورتی که همینجوری برا خودش میره اینور اونور :)

آخ چقد شیرینه

روزی که میره دانشگاه، روز فارق التحصیلیش روز عروسیش

نه دیگه ادامه ندیم

داره کم کم تلخ میشه

دختر قشنگم رو باید دو دستی تقدیم کسی کنم که بره...

یاد مامانش میافتم

کسی که باباش دو دستی تقدیمم کرد که بیاد...

آه گرمی میکشم و صورتم رو جلو میبرم و میبوسمش

بوش میکنم :)))

چه بوی خوبی میده :)

همونجا کنارشون سرم رو روی بالش میزارم

خدارو از ته دل شکر میکنم و چشمام رو میبندم تا اولین خواب بغل فرشته کوچولوی زندگیم رو تجربه کنم :)

این بود انشای من :))))

ممنون از رفیق جانمان بابت دعوت و این حرفا :)

آقا من دعوت معوت حالیم نمیشه همتون دعوتید :)))

ولی خب حالا به رسم ادب و این حرفا دعوت میشه از فرشته...آنه...لاله ...آرین و ...

*god-like.blog.ir

*imaginary-anne.blog.ir

*poshteabrhayesya.blog.ir

*arian-world.blog.ir

۵ لایک :)
با اجازه تون ما لینک این پست رو برا اقا رامین فرستادیم

شما امر میکردی خودم میفرستادم :)))

اره عزیزم شیر خشک.

+تو با اون روی سگ هار من اشنایی نداری محمد جان:-D تو و اون عزیییییییییییییز دلم رو باهم چیز:| :-D 

تا دو سالگی فقط شیر ننه ش 😂😂😂


+به لذتش میارزه😂

با من بحث نکنااااا
میگم گمد زدم بگو چشم. وع! گستاخ شدن نسل جوان! قدیما هرررر چی صخی میگفت همون اون بود! 


+در پاسخ خصوصی ها:Yeeees! She does!


ب ر ب ب

ینی میگی من شیر بدم؟! 😂😂😂

+یه روز شما دو تا رو با هم رو در رو میکنم و اوقات بسیاری رو به شادی می زی ام (زی میکنم( زیست میکنم))

ضمن به گند کشیدن فضا باید عرض کنم بلافاصله پس از زایمان بانو تشریف نمیارین خونه 
بعدم برادرم بچه رو هم خانمت باید بخوابونه!؟ تو چیکاره ای واقعا گلابی کلنگ؟ Do something بابا! اه

اوکی اگه کامل گند زدیم به فضا بریم به وبلاگا دیگه رسیدگی کنیم:-D:)))


+نوکریم بابا. 

نوشتم که چند ساعت بعد :)))

پ ن پ :/
من باید بهش شیر بدم 😂😂😂

نه صخی بیشتر اشتباه زدی D:

+سلطانی 😂😂😂

آقای هرمیت ۱۹ اسفند ۹۷ , ۱۷:۴۰
آرهههه خلاصه :))))

داشتم شوخی میکردم آقا خودمم میدونستم دلیلش بستن وبم بوده :)

حالا که رفت تو پاچه ت باید بنویسی :)

عخخخی ^_^ دختردار شدی خبرم کن که یه کادوی خوشگل براش دارم ^_^

مرسی بابت دعوتت ^_^ امیدوارم بتونم بنویسم '_' 

چشم چشم :)))


امیدوار نداریما بنویس :)

آرامم رو هم دعوت کردم😂
خاله مبهمم دارع مینویسه :) 😂

خسته نباشی :///

خب خوبه باز :)

😍😍😍😍

😂❤

اوخیییی که شیرین بود.انشاالله ایندتون سرشار از لحظه هایی که لبخند براتون میسازه

مرسی :)))

آره خیلی شبهه برانگیزه:))

ممنون از دعوتت :)

D:


قربانت

آقای هرمیت ۱۹ اسفند ۹۷ , ۰۴:۰۱
و بعد بچه روشو میکنه به تو و میگه:
"محمد خیلی نامردی"
😂😂😂

چرا از من دعوت نکردی گراز؟ 😒😂😂

عاقاااا :)))



والا اومدم ازت دعوت کنم دیدم وبتو بستی و اینجور چیزا :)))
اینجوری توی گمراهی یکی تو بودی یکی مبهم یکی هم آرامم :/
مبهم که از یه طرف دیگه دعوت شد تو هم پیدات شد و میمونه آرامم :)
وایسا الان ازت دعوت میکنم :)))

چشمام  قلبی شد:))))

:))))

ولی بابت خط اول میخواستم داد بزنم، که دیگه توضیح دادی از زبان مادر خانمت بوده:))

اینقد شبهه برانگیزه ینی؟!

برو درست رو بخون بچه :))

:)))

چقد خندیدم :))))

متن ایراد داره از کجا میدونستین دختره ؟ 
دوم چرا حال مادرش رو نپرسیدین؟
سوم هم خوبه بود :)

دقیقا نکته همینجاس که اون سوالو من نپرسیدم :)))

مامانِ مامانِ دخترم پرسید :)))
مرسی :)

الهییی 
خیلی خوب بود 
من کلی ذوق کردم 
فدای کوچولو بشم

:))))

قربانت :)
از این یارو چشم قلبیا :)
ایشالا برا خودت :)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
کیستم؟

مثلا دانشجو!!!

ایناستاغارام:
_.dark.mh._
----------------------------------------
شاید به قول معلممون یه المپیادی بد بخت، به حقیقت یه کله خراب D:
----------------------------------------
میجنگم.
بردم، میسازم.
باختم، ساخته میشم.
----------------------------------------
به رهایی یک رویا و به ایستایی یک واقعیت
----------------------------------------
عاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیم
----------------------------------------
توی پشت صحنه دنیای ما/خوبی و بدی میمونه یادگار/زندگی برای ما یه خاطره س/از تموم آدمای روزگار
----------------------------------------
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/موجیم که آسودگی ما عدم ماست
----------------------------------------
به نام خدایی که هست من است/گچ اکنون دوباره به دست من است
----------------------------------------
یه احمق به تمام معنا 😎
رفیقام :)
:)طراح قالب : داداش عرفان قدرت گرفته از بلاگ بیان